English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1367 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This is its Persian rendering ( translation) . U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pcv U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
Other Matches
lexical analysis U مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
refrained U برگردان
refraining U برگردان
refrains U برگردان
transpose U برگردان
transposes U برگردان
transposing U برگردان
lapel U برگردان
lapels U برگردان
revers U برگردان
round head U برگردان
jetties U اب برگردان
jetty U اب برگردان
refrain U برگردان
translation U برگردان
translations U برگردان
turtleneck U یقه برگردان
turtlenecks U یقه برگردان
lapel U برگردان یقه
antiphon U سرود برگردان
burthen U باربری برگردان
decalccomania U عکس برگردان
turn over U برگردان تعویض
transpose matrix U ماتریس برگردان
tilting ladle U پاتیل برگردان
skip car U بشکه ی برگردان
responsory U تهلیل برگردان
lapelled U یقه برگردان
lapels U برگردان یقه
frequency inversion U برگردان فرکانس
emetic resin U تریاک برگردان
transter picture U عکس برگردان
decalcomania U عکس برگردان
repetend U رقم بازگردنده برگردان
transter U سندواگذاری عکس برگردان
double reverse U شوت برگردان به دروازه
hook service U سرویس برگردان والیبال
Persian U فارسی
reflux U جریان برگشت مایع برگردان
roundelay U تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
asymmetric knot [farsi] U گره فارسی
splayed U پخدار فارسی
In Persian script . U بخط فارسی
splay U پخدار فارسی
corner joint U اتصال فارسی
bevel gauge U گونیای فارسی
miter joint U برش فارسی
the persian language U زبان فارسی
miter box saw U اره فارسی بر
miter U اتصال فارسی
miter and bevel saw U اره فارسی بر
senneh knot U گره فارسی
Persian knot U گره فارسی
miter angle U زاویه فارسی
what happened befor U معنیش به فارسی
splaying U پخدار فارسی
miters U فارسی بریدن
mitre U فارسی بریدن
miter U فارسی بریدن
splays U پخدار فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی
mitre joint U اتصال فارسی
mitering cut U برش فارسی
mitres U فارسی بریدن
miter weld U جوشکاری فارسی
bevel guage U گونیای فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی
interprets U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpret U ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
manifold writer U ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
i feel wather and you I'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی چی میشه
he is a scholar in persian U در زبان فارسی فاضل
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
i teach him persian U من به او فارسی درس میدهم
stavesacre U زبان در قفای فارسی
t mitre the square U گونیا را فارسی کردن
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
My mother togue is Persian. U زبان مادری من فارسی است
kiosks U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
kiosk U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
Frisbee U نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
version U ترجمه
versions U ترجمه
rendition U ترجمه
renditions U ترجمه
compilations U ترجمه
translation U ترجمه
interpretation U ترجمه
interpretations U ترجمه
translation U ترجمه
compilation U ترجمه
rendering U ترجمه
renderings U ترجمه
translations U ترجمه
machine translation U ترجمه ماشینی
putting U ترجمه کردن
mechanical translation U ترجمه ماشینی
liberaltranstation U ترجمه ازاد
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
metaphraze U ترجمه لفظی
puts U ترجمه کردن
put U ترجمه کردن
mistranslation U ترجمه نادرست
address translation U ترجمه ادرس
algorithm translation U ترجمه الگوریتم
an a translation U ترجمه درست
the a of a trans lation U درستی ترجمه
translating U ترجمه کردن
translet U ترجمه کردن
paraphrased U ترجمه ازاد
translate time U هنگام ترجمه
paraphrase U ترجمه ازاد
interpretation U تعبیر ترجمه
the a of a trans lation U صحت ترجمه
translate time U حین ترجمه
to do into U ترجمه کردن به
trannlatability U قابلیت ترجمه
translatable U قابل ترجمه
translation agency U موسسه ترجمه
paraphrases U ترجمه ازاد
reversion U ترجمه مجدد
translates U ترجمه کردن
misinterpretation U ترجمه غلط
translated U ترجمه کردن
interpretations U تعبیر ترجمه
translate U ترجمه کردن
translation agency U دفتر ترجمه
paraphrasing U ترجمه ازاد
kappa U حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
dynamic address translation U ترجمه پویای ادرس
fortran translation process U فرایند ترجمه فرترن
indirect objects U زبان برنامه پس از ترجمه
mistranslate U ترجمه غلط کردن
teutonize U به المانی ترجمه کردن
delectus U برای ترجمه دارد
objected U زبان برنامه پس از ترجمه
objecting U زبان برنامه پس از ترجمه
objects U زبان برنامه پس از ترجمه
had it trans ted U بدهید ترجمه کنند
object U زبان برنامه پس از ترجمه
retranslate U دوباره ترجمه کردن
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
rendered U ارائه دادن ترجمه کردن
to to U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
literalist U طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
assemble U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembled U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembles U ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
render U ارائه دادن ترجمه کردن
renders U ارائه دادن ترجمه کردن
version U کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
versions U کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
literalize U تحت اللفظی ترجمه کردن
tropology U ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
bridgeware U برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
processor U برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
paraphrasing U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
revised version U ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
paraphrases U نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
ted U برگردان کردن پخش کردن
targum U ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
one pass assembler U برنامه اسمبلر که در یک عمل که اصل را ترجمه میکند
to translate something [from/into a language] U ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
passes U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passed U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
pass U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
language U هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
encoding U ترجمه پیام یا متن طبق سیستم کد گذاری
languages U هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
cross assembler U ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
literality U صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
posted U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
post- U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
post U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
intermediate U کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
posts U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
parses U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parsed U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
jugend stil U [ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
compilations U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
parse U شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
compilation U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
p code U روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
preprocessor U نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com